.
صفحه اصلي آرشيو جستجو پيوند ها تماس با ما
 
آخرین عناوین
آزاد راه تهران – ترکستان ( ببخشيد ) تهران - شمال ؛ به کجا ميرود ؟!!
گفته ميشود پروژه مورد بحث درست از جائي ميگذرد که بزرگترين سرمايه طبيعي ملي و بلکه جهاني را تهديد کرده و مخدوش مينمايد. زيرا سلسله جبال البرز بويژه البرز مرکزي في الواقع داراي ارزش يگانه و " بي همتائي " در تمامي کره خاکي مي باشد!کارشناسان خبره را اعتقاد ....

تا کنون مهمترين دغدغه و نگرانيها از سوي کارشناسان مستقل (1) در حوزه ملاحظات زيست محيطي و الزامات مربوط به تعادل اکوسيستمي ابراز و اعلان شده است.
     دغدغه هاي زيست محيطي کارشناسان " مستقل " چيست ؟

     بطور اجمال و خلاصه ميتوان اهم آنرا بصورت زير تصوير کرد:
     گفته ميشود پروژه مورد بحث درست از جائي ميگذرد که بزرگترين سرمايه طبيعي ملي و بلکه جهاني را تهديد کرده و مخدوش مينمايد. زيرا سلسله جبال البرز بويژه البرز مرکزي في الواقع داراي ارزش يگانه و " بي همتائي " در تمامي کره خاکي مي باشد! کارشناسان خبره را اعتقاد بر آن است که جنگلهاي بکر اين منطقه از جهت ديرينگي ؛ تنها بازمانده دوره مربوط به عصر يخبندان در تمامي کره زمين محسوب ميشود و از اين نظر بي هيچ ترديدي بايستي آنرا ارزشمندترين ميراث طبيعي کره مسکون (؟!!) دانست. خوب اين مسئله و موضوع واقعا بسيار مهم و درخور توجه بوده و بايستي باشد. پس اين يک بحث اصولي است که تاکنون مجريان يا مديران موافق يا مجبور موافق؛ بدون هيچ پاسخي ؛ گويا تنها به سکوت اکتفاء و بقدرت مقررات معمولا خودساخته؛ اتکاء دارند و بس!! عجب !؟!! 

     گفته ميشود هرچند که اين پروژه تاکنون تنها رقمي نزديک به تنها 5 درصد از پيشرفت (؟!) فيزيکي را در طي اين چندسال ؛ دارا بوده است؛ اما گويا اثرات مخرب و سوء آن در همين مقدار و از همين الآن نيز  -  ضمن آنکه تا انسان هست و زمين هست و البرز هم هست ؛ ادامه دارد -  شروع شده است !! اگر حتي نگرانيها و ايضا بررسيهاي دلسوزانه آگاهان به موضوع را صرفا حدس و گمانهاي باصطلاح اگرانديسمان شده ناراضيان و مخالفين فرض نمائيم ؛ لابد ديگر چاره اي براي همين مقدار عقل و شعور نمي ماند که اعلام و اظهار يکي از مديران رسمي و ارشد سيستم اجرائي ( اتفاقا مرتبط با موضوع ) را نپذيريم و بالطبع مهر تاييد بر اعتقاد خيرانديشان و انسانهايي که دوستدار طبيعت بکر و پاک خداوندي اند؛ خواهد خورد!

     آقاي خداکرم جلالي ( اتفاقا بر سبيل تصادف چه نام با مسمائي را هم در تناسب با مسئوليت فعلي خويش دارند!! آخر جنگل هم قطعا کرم خداداده و همچنين عطيه اي است که بجاي خويش نشاني از جلال و بويژه جمال خداوندي را هم مي نماياند ) راس هرم سازمان جنگلها، مراتع و آبخيزداري کشور؛ مدتي پيش در همين ارتباط اظهاراتي را داشته اند که ما در اينجا با ذکر مضمون يا عين بخشهايي از آن ، مخاطبين محترم را بي نياز از هر توضيحي براي وضوح بيشتر ميدانيم : 

-     عرصه هاي جنگلي کلاردشت ( خوش آب و هواترين و در عين حال يکي ازخوش منظرترين منطقه در ايران ) بصورت غيرقانوني به شرکت سازنده پروژه آزاد راه تهران – شمال واگذار شده است...

-     براساس مصوبه دولت (؟!!) در سال گذشته براي تامين اعتبار موردنياز اين پروژه ؛ بالغ بر 1100 هکتار ( يکهزار و يکصد هکتار ) از جنگلهاي بکر ( و معصوم و اما نه چندان بي زبان ؛ که فردا به سيل و خشکسالي و ... جنگل اعتراض خويش را قطعا نشان خواهد داد ) در منطقه کلاردشت؛ به مجري اين آزادراه واگذار ( بخوانيد هبه يا تقديم ) شده است.

-     مجري پروژه و يا همان شرکت سازنده آزاد راه تهران – شمال با انجام ساخت و سازها و فروش عرصه هاي يادشده؛ خسارات زيادي ( غير قابل جبراني را) به جنگل هاي اين منطقه وارد کرده است. 

     بيچاره دام ها ! عمري گوشمان را پر کرده ايم که گاو و گوسپندان بي زبان منطقه خساراتي را به جنگل وارد کرده و ميکنند و زورمان گويا به آنها ميرسيده که طراحي خروج آنان از جنگل را داده يا بدهيم و معلوم نيست که تازه ... ( به کجا ؟!!!...)
     با همان تسبيه دستتان -  سرانگشتي -  حساب کنيد که کدام را بايد از جنگل خروج داد يعني خارج کرد؟! و کدام نوع بيشتر لطمه؛ ضرر و خسارت ميزنند!! اين زبان بسته ها به درازي عمر خود همين جنگلهاي ناب همراه و همراز و هماهنگ و حتي متعادل با آن ، بوده ؛ رشد کرده اند و جنگل چندان ناراضي از حضور البته کمتر خسراني آنها؛ نبوده است، زيرا جنگل را هم بزعم من شرط شعور دوستي و مروت و عشق دوطرفه " اکوسيستم " در مشاعيرش وجود دارد.

     حال تو خود انصاف بده که جنگل از حضورو همنشيني " گاو" بيشتر در رنج است و زرد و پژمرده ؛ يا که " آدمي زاده "  ؟!! 

     حال گذشته از ماجراي حيوانات اهلي که ما آنها را بعنوان متهم درجه اول تخريب جنگل سالها به طراحي نشسته و اعتبارات هزينه و فسفر مغزها سوخته ايم تا اخراجشان کنيم؛ بگذريم ؛ بايستي در خصوص حيوانات وحشي ( و نيمه وحشي => گونه جديد در حال کشف بوسيله نگارنده ) يا همان حيات وحش منطقه که هيچکس خساراتي را از ناحيه آنان از دوره نئاندرتال تا حال گزارش ننموده است وضع چگونه است؟!!

     آمارهاي رسمي -  که معمولا به تعداد هر واحد اداري و يا هر مسئولي در هر کجاي مملکت متفاوت اند – تازه حاکي از آنست که :

     بيش از 500.000 ( نيم ميليون ) اسلحه مجاز و بالغ بر دو برابر آن يعني 1.000.000 ( يک ميليون ) اسلحه غيرمجاز ( هميشه گويا بدترها بيشترند؟!! لااقل در اينجا و اين آمار دو برابرند ... واکثرهم لا ... ) و در مجموع بيش از 1.500.000 ( يک و نيم ميليون )  قبضه سلاح حيات وحش کشور را تهديد و به نشانه رفته اند!

     عجيب است که بدانيد گويا سهميه فشنگ براي هر قبضه اسلحه شکاري را تا 500 قطعه يا عدد ( الآن واحد شمارش آنرا نميدانم ) در همين سالها افزايش داده اند!
     باز با همان تسبيه در دستتان يک حساب سرانگشتي بفرماييد که در رسمي ترين و معمولا غيرقابل اتکاءترين آمارها و در حالت خوشبيانه تر آن بالغ بر 750.000.000  = ( 500 * 1.500.000 ) گلوله هم اينک به سمت هرچه که پرنده و چرنده و خزنده و درنده و... وحشي است را به نشانه رفته اند !

     مگر جمعيت وحوش کشور ما چه مقدار است که اينهمه آماج و هدف لوله هاي آتشين تفنگ قرار گرفته اند؟!! در اين آمار انواع روشها و وسايل ديگر غيرمجاز شکار مانند تور و دام و... محاسبه نشده است!

     پسرم سروش اينجا گفت بابا ! همه تيرها که بهدف نميخورد ؟!!

     گفتم راست گفتي پسرکم . اکثر تيرها در اينجا به هدف نميخورد! چون حالا اگر نگوئيم اغلب ؛ بلکه کثيري از تيراندازان ، يا مهارت لازم را ندارند و يا آنکه هدف براي آنها و به تناسب توانايي و مهارت آنها چندان ساده نخواهد بود. در تحرک اند ؛ پويا هستند ؛ مي پرند ؛ خوب ، تيراندازهاي غيرماهر و ناکارآمد عامل لحظه افزون " زمان " را محاسبه نميکنند! ( بخصوص هزينه زمانهاي و فرصتهاي از دست رفته ) ...آنها لااقل بايستي قدري جلوتر از نوک بيني اشان را که مماس به لوله تفنگ هدفگيري کرده اند ؛ را هم ببينند و جلوتر از هدف تير بياندازند تا...!!! حالا بحث دارد تخصصي ؟! ميشود که هدف ما اين نبود..!

     خلاصه اگر حتي در مفتضح ترين وضعيت اين پروسه بخواهيم محاسبه کنيم ، يعني مثلا از هر 100 ( يکصد ) تير تنها و تنها يکي از آنها ( فقط يک درصد ) به هدف بخورد؛ آنوقت باز هم شاهد چه فاجعه اي خواهيم بود؟ خدايا؟!

     يعني سالانه بالغ بر 5/7 ميليون ( هفت و نيم ميليون ) از انواع جانوران ؛ از کبک و تيهو و از قمري و قرقاول و از ببر و گوزن و آهو ...؛ از جمعيت وحوش کشور کاسته ميشوند که اين هم آيا يک فاجعه بزرگ ملي نخواهد بود؟! بنظرم براي کسي که نمي فهمد؛ خير !

     در اين رابطه نيز در بعضي از زيست گاههاي حيات وحش آمارهائي هرچند پراکنده و گاه و بيگاه منتشر ميشوند که ؛  يک نمونه آن را در پي نوشت (2) ملاحظه فرماييد !

     اين مطلب شايد ادامه يابد .....

اما کلام آخر ؛ بقول يک دردمندي که گفت  :

... ايفاي نقشهاي پارادوکسيکال ...

    .....  ولي ريشه تمام ... را گويا در اين نکته بايد جستجو کرد که منباب نمونه عرض ميکنم! :

    آقاي محمود حجتي وزير چندين ساله وزارتخانه جهادکشاورزي که سازمان جنگلها ؛ منابع طبيعي و آبخيزداري هم وابسته به آن بوده فعلا مدير اجرائي پروژه آزاد راه تهران -  ترکستان ( ببخشيد ) تهران - شمال ؛ شده است ! و اضافه بايد کرد که :

مهمترين وظيفه ي وزير جهاد کشاورزي را ميتوان در

     حفظ ، احياء ، توسعه و بهره برداري از منابع طبيعي و برقراري تعادل بوم شناختي و پايدار در عرصه هاي آب ، خاک ، جنگل و مرتع کشور است . 
     اين نقش قانوني اصلي يک وزيري بوده است که پس از خاتمه دوران وزارت درست در نقطه مقابل چنين هدف (در واقع مقدسي ) به عنوان نماينده بنياد مستضعفان و مدير اجرايي پروژه آزاد راه تهران – شمال ، ايستاده است !!

     او هم اينک بايستي در راستاي تحقق پروژه اي تلاش ؟!! نمايد که به اعتراف کثيري از کارشناسان (البته دلسوز و دور نگرتري ) ، بطور آشکارا در تقابل با چنان هدف ذکر شده ، قرار داشته ، يعني معارضه با آموزه حفظ تعادل بوم شناختي و حراست از جلوه هاي ناب طبيعي !!

هر کس ( برخي از کسان ) هر آن جايي که هست را (چگونه بگويم ؟! ) ... مي بيند !... برتر ميبيند ! اصلي تر ميبيند ! ... مهم و محور ميداند ... ! ... گويا تنها خود ؛ " محور " و " دائرمدار " ند ! هرچند که خودشان حتي چنين تصوري را از خودشان واقعا نداشته باشند. اما واقعا خودشان ؛ شده اند ؛ همه چيز و محور!

به هر حال از دو حال خارج نبايد باشد :

1-      يا اغلب مديران بطور عميق به اهداف تشکيلاتي که در راس آن هستند ايمان ندارند ، و

2-    يا آنکه آنها چيزهائي را مي بينند و ميفهمند که ما را ياراي بصيرت و توانايي درک آن نيست و يا آنکه... ( چه عرض کنم که دردسر درست نشود! )

نتيجه : آن مي شود که بقولي؛ به راحتي و به سهولت آب خوردن؛ نقشهاي متفاوت و باصطلاح پارادوکسيکال را ميتوانند بازي مي کنند ! ولي نميتوان خوشبين بود که بالآخره اين راه به ... برسد!

      ترسم نرسي به مقصد اي ....................

      اين ره که تو ميزني ( 3 ) به ترکستان است

 محمود زارع
Mahmood.zare@Gmail.com

................................................................................

پي نوشت ها :

(1)  .  منظورم از" مستقل " لزوما آندسته از افرادي را شامل نميشود که بلحاظ شخصيت حقيقي مستقل اند؛ يعني در خارج از سيستم اداري و اجرائي مملکت حضور دارند؛ بلکه با يک ديد فرانگر تري، حتي ميتواند بعضي از متصديان و مديران اجرائي کشور را نيز شامل شود که گرچه به لحاظ حقوقي گاه حتي وظيفه اي بظاهر معارض با اعتقادات يا باورهاي خويش را دارند؛ اما از جهت " انديشه " ؛ " مستقل " اند.

(2)    کاهش تعداد وحوش ، پارک ملي گلستان از 16 هزار و 500 راس به دو هزار راس ؛

                                  در بختگان از 14 هزار راس به 56 راس (؟!!)

                                  در بيستون از 12 هزار راس به زير 100 راس (؟!)

     تنها جزئي از اين آمار تکاندهنده است و شوربختانه آنکه از 7600 آهو در موته اصفهان –

     9 هزار راس آهو قوشه دامغان و

     12 هزار راس بز و قوچ و ميش خوش ييلاق شاهرود و

     هزاران راس آهوي گردنه آهوان در سمنان ؛

     امروز ديگر چيزي باقي نمانده است. /

     مآخذ : ماهنامه علمي کشاورزي – زيست محيطي /29

 (3)   ترسم نرسي به کعبه اي اعرابي  / اين ره که تو ميروي به ترکستان است!


استفاده از اين خبر فقط با ذكر نام شمال نيوز مجاز مي باشد .
ایمیل مستقیم :‌ info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
 
working();

ارسال نظر :
پاسخ به :





نام : پست الکترونیک :
حاصل عبارت روبرو را وارد نمایید :
 
working();

« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما »
هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد

سامانه آموزش آنلاین ویندی
Page created in 0.338 seconds.